مانند این پدر و مادرها نباشید

پدر و مادر شدن باعث می شود که شما تبدیل به انسان های بهتری شوید. ولی در صورتی که شما ندانید که چگونه با فرزندانتان رفتار کنید، ممکن این کار منجر شود که هم برای شما و هم برای فرزندانتان مشکلات جدی ایجاد شود. شما باید تشخیص دهید که به عنوان پدر و مادر چه رفتارهایی ممکن است باعث رنجاندن فرزندانتان شود و باعث شود که آن ها عصبانی شوند و احساس کنند که همیشه کارها را اشتباه انجام می دهند! در ادامه این مطالب 24 داستان را می خوانید که با خواندن آن ها متوجه می شوید که رفتاری که پدر و مادر بد می تواند در تربیت فرزندانش انجام دهد چه رفتاری است!

1)مادری که در میان دوستان فرزندش جاسوس گذاشته بود!

وقتی که کوچکتر بودم، اصلا به من اجازه داده نمی شد که با دخترهای دیگر که هم سن و سالم بودند ارتباط داشته باشم. علت این موضوع این بود که مادرم همیشه مرا از انجام دادن این کار منع می کرد و دوست داشت تا زمانی که درسم در مدرسه تمام شد به سرعت به خانه بازگردم. یک روز با دوستم بر روی صندلی پارکی نشسته بودیم که مادرم به من زنگ زد و به من گفت که الان با چه کسی هستی؟ من هم نام دوستانم را بردم. مادرم بلافاصله به آن پارک آمد و من را به خانه برد! فکر می کنم که مادرم در میان دوستانم جاسوس داشته است!

2)پدر و مادری که در دوران تعطیلات به فرزندشان اجازه نمی دادند از خانه خارج شود!

تا زمانی که من شانزده ساله شدم، در روزهای تعطیلی که به مدرسه نمی رفتم من را در خانه نگه می داشتند! من مجبور بودم که در خانه بمانم و تکالیفم را انجام دهند تا زمان نهار برسد. سپس نهار می خوردم و دوباره به اتاق می رفتم و در اتاقم می ماندم تا زمان شام برسد! احساس می کردم که تنها کاری که از من برمی آمد این بود که بر روی تختم دراز بکشم و هیچ کاری انجام ندهم! واقعا احساس می کردم که آن ها مرا زندانی کرده اند!

3)پدری که همیشه فعالیت های کامپیوتری فرزندش را کنترل می کرد!

پدر من در یک شرکت بزرگ کامپیوتری کار می کند و بنابراین همیشه سعی می کند تا کارهایی را که من در اینترنت انجام می دهم کنترل کند! او حتی برخی از وب سایت ها را برای من فیلتر کرده است که من با استفاده از کامپیوترم نتوانم وارد این وب سایت ها بشوم در صورتی که به نظر من این وب سایت ها برای بچه ها هیچ اشکالی ندارند! همچنین هر بار که می خواهم لباس جدیدی بپوشم و یا جای جدیدی بروم او مرا برای انجام دادن این کار سرزنش می کند! من اصلا دوست ندارم که وب سایت هایی که به آن ها وارد می شوم توسط پدرم مورد بررسی قرار بگیرد چون احساس می کنم که حریم خصوصی ندارم اما او تمام وب سایت هایی را که من به آن ها می روم بررسی می کند!

4)مادری که بیش از حد به منظم بودن فرزندانش اهمیت می داد!

مادر من به منظم بودن من خیلی اهمیت می دهد. چند وقت پیش من یک گوشی آیپد خریداری کردم و دوست داشتم تا آن را به مدرسه ببرم به این دلیل که اکثر دوستانم این کار را انجام می دهند. ولی مادر من به من اجازه چنین کاری را نداد. با این که من اصرار کردم که حتما می خواهم گوشیم را به مدرسه ببرم مادرم به هیچ عنوان راضی به این کار نشد. یک روز تصمیم گرفتم که با وجود مخالفت مادرم گوشیم را به مدرسه ببرم و مخفیانه آن را به مدرسه بردم. وقتی که در یکی از کلاس هایم نشسته بودم متوجه شدم که ناظم مدرسه من را فراخوانده است. داستان از این قرار بود که مادرم به ناظم مدرسه زنگ زده بود و به آن ها گفته بود که من آیپد او را مخفیانه برداشته ام و به مدرسه برده ام!!!

5)مادری که وقتی فرزندش در خانه نبود لپ تاپ او را چک می کرد!

مادر من هر وقت که من در خانه نیستم به لپ تاپ من سر می زند و آن را بررسی می کند من از اینجا داستان را فهمیدم که بعضی وقت ها او با استفاده از لپ تاپ من پیام هایی را به افرادی می دهد که من اطمینان دارم که به آن ها پیامی نداده ام! به عنوان مثال به بعضی از دوستانم پیام هایی طولانی می دهد .بعدها هنگامی که دوستانم با من صحبت می کنند و می خواهند پاسخ پیام هایی که به آن ها داده ام را بدهند من به آن ها می گویم که من چنین پیامی به شما نداده ام و بعد متوجه می شوم که این پیام ها را مادرم از لپ تاپ من فرستاده است!

6)مادری که متن پیام هایی که دخترش به دوست پسرش فرستاده است را در حضور خانواده و آشنایان با صدای بلند می خواند!

مادر من عادت دارد که پیام هایی را که من به دوست پسرم فرستاده ام به صدای بلند در خانواده و آشنایان بخواند! او این کار را معمولا در زمان شام انجام می دهد و تمام اعضای خانواده من متوجه می شوند که من چه پیام هایی را به دوست پسرم داده ام! این کار مرا خیلی آزار می دهد و من احساس می کنم که از انجام این کار شدیدا شرمنده می شوم چون اصلا دلم نمی خواهد که کسی پیام های خصوصی را که من برای او فرستاده ام بخواند! من دوست دارم تا بدون این که کسی بداند که من چه پیام هایی را به چه کسی می دهم بتوانم در کمال آرامش با این فرد به تبادل پیام بپردازم. شاید در میان این پیام ها پیامی باشد که من اصلا راضی نباشم که اعضای دیگر خانواده ام بداند. به عنوان مثال دوست ندارم که خواهر کوچکم بداند که من با او چه مکالماتی دارم و چه پیام هایی را رد و بدل می کنم!

7)پدر و مادری که به فرزندانشان پول نمی دادند مگر این که به آن ها بگوید که می خواهد با این پول چه کار کند!

پدر و مادر من این عادت را دارند که به من اجازه نمی دهند پول خرج کنم. البته برای این قانون یک استثنا وجود دارد و آن هم این است که من به آن ها بگویم که می خواهم با این پول چه کار کنم! یک روز من تصمیم گرفتم بدون این که آن ها بفهمند یک جعبه شیرینی بخرم و این کار را کردم ولی متاسفانه این کار نتیجه خوبی نداشت! تنها به دلیل این که یک بسته شیرینی خریدم، پدر و مادرم برای مدت یک ساعت سر من داد زدند و در نهایت به مدت یک هفته کامل گوشی موبایلم را از من گرفتند!

8)مادری که باور نمی کند فرزند 17 ساله اش در کنار مدرسه کار هم می کند!

من یک نوجوان 17 ساله هستم که علاوه بر درس خواندن در مدرسه یک کار نیمه وقت هم برای خودم پیدا کرده ام. اما نکته اینجا بود که مادر من باور نمی کرد که من در کنار مدرسه کار هم می کنم به همین دلیل یک روز تصمیم گرفت تا خودش به محل کارم بیاید تا مرا در حال کار کردن ببیند ولی می خواست این کار را مخفیانه انجام دهد که من او را نبینم. از آن جایی که او به بخش پارکینگ محیط کار من نیامد، موفق نشد من را ببیند و بنابراین فکر می کرد که من کار نمی کنم و وقتم را جای دیگری می گذرانم! از این رو آن روز وقتی که من به خانه آمدم شروع به سر و صدا کرد و گفت که من وقتم را جای دیگری می گذرانم!

9)پدر و مادری که برای کنترل کردن رفتار فرزندشان در خانه دوربین مداربسته گذاشته اند!

پدر و مادر من شدیدا کارهای مرا تحت کنترل می گیرند. آن ها تمام تلاششان را می کنند تا من از قوانینی که برایم گذاشته اند خطا نکنم. آن ها همیشه وقتی من به مدرسه می روم به سراغ اتاق من می آیند و سعی می کنند تا تمام کشوها و بخش های مختلف اتاقم را بگردند تا چیز مشکوکی پیدا کنند! آن ها همچنین تمام کامپیوتر من را می گردند و اطلاعات خصوصی من و تمام فایل هایی که در این کامپیوتر دارم را باز می کنند و بررسی می کنند. ولی همه این کارها بازهم آن ها را راضی نمی کند. آن ها برای این که عملکرد من را بیشتر زیر ذره بین قرار دهند در خانه دوربین مداربسته قرار داده اند تا بفهمند که زمانی که خودشان در خانه نیستند من به چه افرادی رفت و آمد می کنم و کلا چه کار می کنم! آن ها همچنین دوست دارند تا قوانینی را که برای من گذاشته اند بارها و بارها برای من تکرار کنند تا اطمینان حاصل کنند که من کاملا متوجه شده ام که باید چه کار کنم و چکار نکنم! احساس می کنم این موضوع خیلی آزاردهنده است!

10)پدری که فکر می کرد فرزندش سیگار کشیده است!

پدر من خیلی بر روی موضوع تربیت کردن من حساس است و یک روز من در اتاقم نشسته بودم و در حال خوردن پیتزا و تماشای تلویزیون بودم که او سر من داد زد و گفت که احساس می کنم که تو سیگار می کشی چون بوی سیگار از اتاقت می آید! من هر کاری کردم که او را متقاعد کنم که من هیچ وقت سیگار نمی کشم و اصلا حتی از بوی سیگار هم فرار می کنم او متقاعد نشد! داستان از این قرار بود که خانه همسایه ما آتش گرفته بود و این بو مربوط به سوختن خانه همسایه بود!

11)مادری که فرزندش را به زور به خانه برد!

من به همراه دوستم بعد از این که از دبیرستان درآمدیم با هم به یک فروشگاه رفتیم و چند نوشیدنی سفارش دادیم و حدودا سه ساعت در کنار هم بودیم و به ما خیلی خوش گذشت. ولی نمی دانم چطور شد که وقتی داشتیم برمی گشتیم سروکله مادر دوستم پیدا شد! او گوش دوستم را کشید و او را کشان کشان به داخل ماشینش برد و به خانه رفتند.

12)پدر و مادری که دوست سال بالایی فرزندشان را مورد سوال و جواب قرار می دادند!

هنگامی که من در مدرسه در سال های اول دبیرستان بودم، دوستی پیدا کردم که او در سال های پایانی بود. ما با هم خیلی دوست شده بودیم و او همیشه برای من درباره موضوعات مختلف و تجربیاتی که در این سال ها در دبیرستان داشت موضوعاتی را تعریف می کرد. من از این که چنین دوستی داشتم خیلی خوشحال بودم و همیشه سعی می کردم تا ازتجربیات او استفاده کنم. تا این که یک روز او مرا به یک مهمانی دعوت کرد که شاگردان سال بالایی دبیرستانی (که هم سن و سال خودش بودند) در این مهمانی حضور داشتند. من این موضوع را به پدر و مادرم گفتم. آن ها آدرس محل زندگی دوستم و شماره تلفن او را از من گرفتند و تقریبا سه هفته قبل از این که این مهمانی شروع شود به سراغ او رفتند و شروع به سوال و جواب از او کردند. آن ها درباره گذشته او، خانواده او، علایقش و حتی کوچکترین چیزهای زندگیش از او سوال کردند و همچنین از او خواستند بگوید که قرار است در مهمانی سه هفته آینده درباره چه چیزهایی صحبت شود! البته او همه این اطلاعات را با کمال میل در اختیار آن ها قرار داد ولی این موضوع برای من خیلی خجالت آور بود و من خیلی خجالت کشیدم!

13)پدر و مادری که فکر می کردند فرزند ساله شان که به یک اردوی سه روزه رفته بود؛ گم شده است!

من پسری ساله هستم و چند ماه پیش تصمیم گرفتم تا با دوستانم به یک اردوی سه روزه بروم. قوانین و مقررات این اردو به شکلی بود که به هیچ کس اجازه نمی دادند که با خودش موبایل بیاورد. بنابراین من هم به پدر و مادرم گفتم که می خواهم به اردویی سه روزه بروم و با خودم هم موبایل نمیبرم. آن ها هم قبول کردند! (البته ظاهرا!!!) در این اردوی سه روزه به من خیلی خوش گذشت و وقتی که داشتم برمی گشتم، ناگهان گوشی موبایل راننده زنگ خورد! کسانی که زنگ زده بودند پدر و مادر من بودند! آن ها به راننده گفتند که آیا پسر ما با شماست؟ و راننده هم تایید کرد. داستان از این قرار بود که پدر و مادر وقتی که نتوانسته بودند با من تماس بگیرند تصمیم گرفته بودند تا با همکلاسی های من تماس بگیرند و نهایتا به مدرسه من رفته بودند و از آن ها پرسیده بودند و از همه سراغ من را گرفته بودند و به همه گفته بودند که آیا شما "پسر کوچک ما گم شده است نمی دانید کجاست؟!!!"

5 توصیه به افرادی که می خواهند در دوران قرنطینه از نظر روانی و عاطفی به دوستانشان کمک کنند

10 نکته برای والدینی که فرزندانشان به صورت آنلاین تحصیل می کنند!

: 24 داستان درباره پدر و مادرهایی که در رفتار با فرزندانشان اشتباه می کنند! (بخش دوم)

24 داستان درباره پدر و مادرهایی که در رفتار با فرزندانشان اشتباه می کنند! (بخش اول)

18 داستان واقعی که دانش آموزان بدترین معلم هایی که داشتند تعریف کردند! (بخش دوم)

18 داستان واقعی که دانش آموزان از بدترین معلم هایی که داشتند تعریف کردند! (بخش اول)

ها ,کار ,پدر ,یک ,هم ,کنم ,که من ,آن ها ,پدر و ,که به ,این کار ,خانه دوربین مداربسته

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آوای باران منابع انسانی، آموزش، جذب و استخدام صنایع رباتیک پایا www.payaelc.ir *.:。 *゚‘゚・شهر خیالی من*.:。 *゚‘゚・ سبک زندگی علمی تخیلی ودرسی گردابِ عاشقی اوضاع دین در زمان جاهلیت 94843774 اپلای آکادمی مرجع آنلاین آموزش اپلای و پذیرش تحصیلی